طعم تم (مقاله شماره 1)

طعم تِم

"تم (درونمایه) داستان فیلمنامه"

یا

" آیا فیلمنامه شما حرفی برای گفتن دارد ؟! "

نوشته : Barry Pearson

مترجم : مصطفی احمدی

در عصر طلایی صنعت سینما ، وقتی غول های مانند لوییز مایر و هری کان حرف اول و آخر را می زدند ، واژه " تم " واژه ای نامانوس و غریب و کلمه ای قبیح به شمار می رفت .  

آن کله گنده های قدیمی سینما وقتی به تم داستان فکر می کردند بیشتر یاد درس های اخلاقی ، یک بیانیه سیاسی و یا القای باید و نباید و هنجار و ناهنجار به مخاطب می افتادند .

جای تعجب نیست که آنها همیشه سر نویسنده های خود اینگونه غر و لند می کردند که : " اگه می خوای پیامی برای مخاطبت بفرستی ، خواهشن از تلگراف استفاده کن ، این چیزا رو وارد فیلمنامه ت نکن ! "

البته آنها غر می زدند اما نویسندگان همیشه از این نوع تفکر اطاعت نمی کردند بلکه با زیرکی و بدون جلب توجه پیام و ایدوئولوژی خود را در لا به لای صفحات فیلمنامه به خورد مخاطب می دادند .

امروزه کار برای فیلمنامه نویسان بسیار سخت تر شده است . مردم امروز به نسبت قبل فهیم تر و زرنگ تر از مردم در دوران اوج کلمبیا پیکچرز یا مترو گلدن مایر در قرن بیستم شده اند . تهیه کننده ها و بازیگران گزیده کارتر و شاید سخت گیرتر شده اند و گیشه چون گذشته طالب پول بیشتری برای دوام صنعت سینماست . بنابراین این فیلمنامه نویسان بیچاره هستند که مجبورند سرگرمی ، هیجان و پیچش بیشتری در تک تک صفحات فیلمنامه خود تولید کنند !

اما یک چیز هنوز تغییر نیافته است . میلی سیری ناپذیر برای یافتن مفهومی عمیق و تاثیر گذار در تم و درونمایه داستان فیلمنامه .

آیا این چیز خوبی ست ؟

آری و نه !

آری ، چون اغلب فیلمنامه نویسان تمایل زیادی دارند که در قالب فیلمنامه به مفهوم و درک درست تری از موضوع برسند . برای تغذیه روح خود و مخاطب خود . برای روشن ساختن ، تعلیم دادن و الهام بخشیدن ...

نه ، چون درونمایه داستان مخصوصا اگر سفارشی هم باشد ، ممکن است فیلمنامه نویس را به سمت بی میلی مطلق نسبت به کل داستان سوق دهد و حتی موجب عصبانیت و خشم او از این روند شود .

شاهد این ماجرا نقل قولی از سوی یک نویسنده است که برای من فرستاده شده :

" آیا تم یا همان قاعده طراحی ، حتماً باید اولین جرقه و انگیزاننده برای شروع نوشتن یک فیلمنامه باشد ؟ آیا من به عنوان یک فیلمنامه نویس باید فکر کنم که چه چیزی بنویسم تا نشان دهم در مصیبت و بدبختی و جنگ تنها عامل نجات ، امید و شجاعت است و یا اینکه خیلی ساده با خودم بگویم " من یه ایده خوب برای یه فیلم جنگی دارم ! "

تمام کتابهای آموزشی فیلمنامه نویسی اول از تو می پرسن : " فیلمنامه تو دقیقا می خواد چه موضوعی رو برسونه ؟ " اما من میگم که نمی دونم فیلمنامه من دقیقا می خواد چه پیامی به مخاطب بده ، من میگم فیلمنامه من یک فیلمنامه خوب و مخاطب پسنده . قرار نیست همیشه از دید بالا به مخاطب نگاه کنی و افکار خودت رو به دیگران القا کنی . اون فقط قراره دو ساعت بشینه و لذت ببره . "

این چکیده پیام یک نویسنده بود که ماهیت تم را زیر سوال می برد . حال شما چه فکر می کنید ؟ آیا فیلمنامه شما قرار است پیام خاصی به مخاطب بدهد یا فقط می خواهد او را سرگرم کند ؟

هر چند این سوال کمی مشکل دارد . در واقع فیلمنامه قرار نیست چیزی به مخاطب بگوید . این نویسنده است که در قالب فیلمنامه قصد انتشار افکار خود را دارد .

آیا قرار است ایده " امید و شجاعت همیشه در زمان مصیبت نجات بخش است " قاعده طراحی و کنترل کننده روند فیلمنامه شما باشد ؟

اول از همه باید بگویم ، ایده فوق ، یک بیان کاملاً ساده و انتزاعی ست و در نگاه اول حتی قانع کننده هم به نظر نمی رسد . شما نمی توانید مستقیماً این پیام را در ذهن مخاطب نهادینه کنید . بیشتر شعاری ست .

اصلا شاید شما هم مانند خیلی از نویسنده های دیگر دارای ذهن پیچیده ای بوده و می خواهید ترکیبی از ایده ها و تم های مختلف را یکجا جمع کرده و به آن سر و شکل واحدی ببخشید .

در این حالت اگر کسی از شما بپرسد " فیلمنامه شما می خواهد چه پیامی بدهد ؟ " مثل این است که بپرسد : " رنگین کمان چه رنگیست ؟ " یا " نسیم چه مزه ای می دهد ؟ "

فیلمنامه شما می تواند چندین تم و درونمایه همزمان داشته باشد . گاهی وقتها یک ایده بسیار غالب تر از بقیه به نظر می رسد و گویا به بقیه تم ها اجازه رخ نمایی نمی دهد . اما آیا این خلاف آزادی فکر و بیان است که داستان فیلمنامه خود را طبق یک قاعده کلی کلاسیک همیشه محدود به یک درونمایه کنیم ؟

وقتی که یک نویسنده فیلمنامه ای می نویسد ، از همه نظر درگیر خواهد بود ، ذهنی ، احساسی ، تجربی ، فیزیکی و ...

اما به باور من ، درونمایه داستان ، مهمترین وجه روند آفرینش یک فیلمنامه است . چرا؟

چون درونمایه (تم) تنها فرصتی ست که یک فیلمنامه نویس یا داستان پرداز می تواند عمیق ترین باورهای غیر قابل بیانش را در مورد انسان و فلسفه زندگی اش بیان کند .

و باید گفت همین اعتقادات قلبی و ادراکات درون هستند که ذهن مخاطب و بیننده را درگیر می کنند . به بیانی دیگر شاید در ظاهر ، داستان و روایت یک کشمکش ، مخاطب را با خود همراه می کند اما در باطن ، این تم و درونمایه داستان است که بر ذهن و قلب مخاطب چنگ می اندازد و به او و درونیاتش نهیب می زند . حتی اگر خود مخاطب متوجه این موضوع نشود ، اما در ناخودآگاهش یقیناً تاثیر خواهد گذاشت .

بگذارید در یک جمله ساده ، جان کلام را در مورد " تم " بگویم :

تم یا درونمایه ، همان اعتقاد قلبی و صادق ماست که راه چگونه بهتر زندگی کردن را به بشر نشان می دهد .

حال با ذکر نمونه ای از فیلمنامه مورد علاقه من " شاهد " نوشته ویلیام کلی ، ارل والاس ، پاملا والاس با کوله باری از جوایز جشنواره های مختلف ، در مورد تم و درونمایه صحبت کنیم :

در شروع فیلم ، جان بوک ( با بازی هریسون فورد) انسانی است که از درون مرده است . هیچ ارتباط اجتماعی ندارد . فقط یک عضو از خانواده و یک دوست برایش باقی مانده است . اما کم کم احساساتش نسبت به ریچل ( با بازی کلی مک گیلز) و پسرش ساموئل ( لوکاس هس) آنچنان قوی می شود که حتی حاضر است جانش را برای نجات زندگی آنها فدا کند . در پایان فیلم ، ارتباطش با جامعه آمیش ها ، ریچل و پسرش ، او را عمیقاً تغییر می دهد . ما احساس می کنیم که وی نسبت به قبل ، به درک بهتری از زندگی خود دست پیدا کرده است . و از زندگی لذت بیشتری می برد .

و این همان دراماتیزه کردن و یا ساختار داستانی بخشیدن به یک تم می باشد .

سوال : بهترین راه برای زندگی در این دنیا چیست ؟

به عنوان یک نویسنده نمی توان پاسخ قطعی به آن داد اما می توان بخشی از اعتقاد قلبی و جهان بینی شخصی شما به عنوان یک نویسنده را در داستان گنجاند . مثلا : " بهترین راه برای زندگی اینست که احساس تعلق و وابستگی نسبت به خانواده و جامعه ات داشته باشی و به آنها اهمیت دهی ، و بگذاری آنها هم به تو اهمیت دهند . "

شما می توانید این درونمایه را در صحنه های دیگر این فیلم بیابید .

در فیلم "شاهد" ، ما شاهد شور و شوق جاری در جامعه آمیش ها هستیم . انرژی و رضایت خاطری که " جان بوک " از سایر اعضای جامعه می گیرد . و در انتهای صحنه خوشبختی زوج جوان را خواهیم دید . در واقع این صحنه ها چگونگی دراماتیزه کردن تم مورد نظر را به ما نشان می دهند و اینکه چگونه یک شخصیت می تواند با عملکردش و دیالوگهایش پشتیبان ایده های تم مورد نظر نویسنده باشد .

" جان روبز " نقش الی (Eli) را به عنوان ریش سفید و روحانی آمیش ها بازی می کند . در یک صحنه بسیار قدرتمند او اصول صلح آمیز و ضد خشونتش را با دیالوگی بیاد ماندنی بیان می کند . اما باز هم بهترین راه برای نشان دادن تم از طریق کنش ها و تصاویر دراماتیک است که ذات سینما را تشکیل می دهند . برای بیان این موضوع در فیلم "شاهد" می بینیم که چگونه یکی از لایه های تم در صحنه بیان می شود :

تم : قدرت عشق ؛ چگونه یک گروه یا یک جامعه می تواند خوشبختی فرد را به ارمغان بیاورد و از فرد در برابر شر و بدی حفاظت کند . ترک انزوا ...

در این فیلم شاهد تقابل نیروی شر که همان پلیس فاسد و خشن می باشد با جامعه سنتی صلح طلب و آرام آمیش ها می باشیم . صحنه پایانی فیلم کاملاً در خدمت گره گشایی و اثبات تم داستان می باشد ( جامعه از انسان در برابر خطرات و نیروی شر دفاع خواهد کرد ) . جان بوک دو نفر از تعقیب کنندگانش را که قصد هلاکت او را دارند ، می کشد . اما نفر سوم که همان رییس پلیس فاسد می باشد او را شکست می دهد . اسچیفر با گروگان گرفتن ریچل و پسرش از جان می خواهد تا اسلحه اش را به زمین بگذارد . جان اینکار را می کند و تماشاچی نگران است که آیا اسچیفر جان را خواهد کشت و یا فرار خواهد کرد . اما وقتی ساموئل ( پسر ریچل) با زدن زنگ صومعه تمام جامعه آمیش ها را به آنجا می کشد ، اسچیفر چاره ای جز تسلیم شدن ندارد . زیرا تمام جامعه آمیش ها در پاسخ به یک سنت اجتماعی در صومعه جمع می شوند و شاهد جنایت رییس پلیس فاسد خواهند بود .

و اینگونه است که تم و درونمایه در قالب این صحنه به مخاطب القا می شود . اینکه اصولاً پدید آمدن جامعه برای حفاظت انسان در برابر خطرات بیرونی و تهاجمات ذهنی درونی ناشی از تنهایی و انزواست .

حال بیایید به یکی دیگر از فیلمنامه های مورد علاقه من با نام " عروسی بهترین دوست من " بپردازیم که نویسندگان آن زیرکانه تم ذیل را در فیلم گنجانده و پرورانده اند .

تم : راه خوشبختی در زندگی ، پذیرش ریسک تعهد به معشوق می باشد صرفنظر از تمام معایب و کاستی های او

جولز (جولیا رابرت) کیم (کامرون دیاز) را ترغیب می کند تا در یک دیسکو بار ، روبروی مایکل (نامزد کیم و همینطور بهترین دوست جولز ) آواز بخواند تا بدین صورت او را مقابل مایکل تحقیر کند . کیم علیرغم میل باطنی شروع به خواندن می کند . کاملاً بی روح و بی انرژی . با صدایی مزخرف ! خواندنش افتضاح است اما مایکل اهمیتی نمی دهد و با اشتیاق گوش می کند . او به کیم متعهد است . عاشق اوست . و وقتی کیم متوجه این رفتار می شود ناگهان انرژی می گیرد و صرفنظر از صدای نه چندان مطبوعش ، با روح و اشتیاق آواز خوانی اش را از سر می گیرد .

در نتیجه تمام مشتری های دیسکو شروع به تشویق و تحسین او می کنند گویی آن شکست بسیار محتمل و قابل پیش بینی به ناگاه تبدیل به یک پیروزی بزرگ می شود .

همانطور که متوجه شدید ، تم در قالب یک صحنه بروز کرد .

حال بیایید در مورد تم فیلمنامه " همشهری کین " که یکی از شاهکارهای تحسین شده " اورسن ولز " به شمار می آید صحبت کنیم . بحث در مورد تم اصلی داستان فیلم :

تم : اهمیت بیش از حد دادن به مادیات سرانجام آرامش و خوشبختی در زندگی را سلب و زندگی بشر را بی معنی خواهد ساخت .

"اورسن ولز" چنان با فصاحت این تم را در فیلمنامه خود گنجانده است که هنوز هم این فیلم بعد از گذشت سالیان ، در بالای لیست پر مخاطب ترین ها قرار دارد .

در انتهای فیلم ، " کین" را میبینیم که در قصر بزرگ خود بدون هیچ دوستی ، تنها و بی کس ، در حال مردن است و نام " رزباد" را زمزمه می کند . رزباد نام اسباب بازی دوران کودکی اوست .

گویی با وجود آن همه ملک و املاک و دارایی ، خوشبختی واقعی ، و یا یاری همراه و صد البته عشق ، همه او را در تمام این مدت فراموش کرده بودند . و حال تنها چیزی که قبل از مرگ در خاطر او شفاف است همان دارایی کوچک دوران بچگی اوست . رزباد ...

تم و دورنمایه داستان فیلم شما ، همان راهکار شما برای یک زندگی بهتر است . و اصولا وظیفه شما به عنوان یک فیلمنامه نویس همین است . در بدترین و کلیشه ای ترین حالت تم ها می خواهند بگوید چه چیز بد است و چه چیز خوبست با لحنی نصیحت گونه و پند آموز و کاملاً مستقیم . و در بهترین حالت تم ها به صورت غیر مستقیم انگیزه و روش بهتر زندگی کردن را از دید فیلمنامه نویس و بر اساس جهان بینی او القا می کنند .

حتی اگر در شروع نوشتن سناریو ، فقط یک ایده داشته باشید و هیچ تم و درونمایه ای در ذهن نداشته باشید ، حتی اگر فیلمنامه شما از نظر خودتان هیچ پیامی نداشته باشد . باز هم در روند نگارش ناخودآگاه به سوی بیان یک تم گام خواهید برداشت . زیرا این امر در ذهن نوع بشر نهادینه شده است . فلسفه پیدایش یک داستان اصولا برای بیان یک موضوع انسانی است . بیان دغدغه ذهن نویسنده . و نویسنده عطش بروز افکار و جهان بینی خود را دارد . حتی اگر قصد ظاهری او از نوشتار ، مشهور شدن باشد . اما در باطن و در ناخودآگاه او نخست می خواهد افکارش را با تمام جامعه بشری در اشتراک بگذارد و تنها راه برای نیل به این مقصد ، مشهور شدن است !

شما می توانید با تلاش مستمر ، بسیار قوی و واضح و صریح و عمیق ، درونمایه داستان خود را آفریده و بپرورانید . همانطور که در نمونه فیلمهای بالا دیدید ، نویسندگان تم داستان خود را در نهایت شفافیت و با قدرت و فصاحت بیان کرده اند .

اکثر اوقات تم به صورت ذاتی و کاملاً خودکار در فیلمنامه شما وجود دارد . فرض کنیم شما ایده ای دارید و می خواهید آن را تبدیل به یک داستان کنید . هیچ پیام خاصی را هم نمی خواهید منتقل کنید و اصلا به تم فکر هم نکرده اید . ( ایده ← فیلمنامه) اینکار را می کنید و پس از خلق اثر ، ناگهان می بینید که کل ساختار داستان دارای یک تم غالب است . تمی که شاید از ابتدا قصد پرداختن به آن را نداشته اید اما در مسیر پیدایش داستان و در جهت شکل گرفتن ایده اصلی ، این تم از ضمیر ناخودآگاه شما به فیلمنامه تزریق می شود . در واقع این ایده اولیه شما بوده که سرانجام درونمایه فیلمنامه شما را تشکیل می دهد . حال باید از خود همان سوال معروف را بپرسید : " داستان من و کاراکترهای من کدامیک از اعتقادات و افکار مرا به مخاطب منتقل می کنند ؟ آیا اصولا این نوع طرز فکر من ارزش انتقال به غیر را دارد ؟ "

و ازین مرحله شما همزمان با پرورش کنش های داستان و شخصیت ها ، به تم داستان نیز قوت می بخشید . پروش تم داستان و طرز بیان آن ، مهم ترین قسمت فیلمنامه نویسی می باشد . زیرا هدف نهایی نویسنده رضایت و تزکیه روحی خود و همچنین مخاطبش می باشد . و این جز در انتقال پیام و ایده ای برای بهتر زیستن میسر نمی شود .

الهامات بوجود آمده از تم در ذهن مخاطب ، حتماً واکنشهایی از سوی او در زندگی واقعی را در بردارد . مستقیم یا غیر مستقیم . خود اگاه یا نا خودآگاه . مخاطب با گرفتن پیام فیلم ، خودش را بیشتر غرق در داستان می کند ، با کاراکترها همذات پنداری کرده و متوجه ارزش اثری که داستان یک فیلم به زندگی واقعی او می بخشد خواهد شد .

و وقتی که این اتفاق بیفتد ، مطمئن باشید آنها برای دیدن فیلم بعدی شما دوباره به سینما خواهند آمد ...

و چه چیز از این بهتر ؟! 

 

 

فایل PDF - طعم تم


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.